درست در سال های پس از جنگ جهانی دوم، دیپلماسی عمومی جدید غرب که در هسته ی آن آمریکا و فرهنگ آمریکایی قرار داشت متولد شد؛ این نوزاد چنان قدرتمند پا به عرصه حیات گذاشت که در کمتر از یکی دو دهه باقی مانده سبک زندگی اروپایی را بلعید و از هاضمه چندم گذراند.
برای سال ها و حتی در این روزها مهم ترین صادرات فرهنگی آمریکا برای اروپا،آسیا و آفریقا؛ سبک زندگی آمریکایی بود و هست. چگونه لباس بپوشید، چگونه و چه بخورید، چگونه تفریح کنید و... حتی چگونه با دوستانتان معاشرت کنید.
عجیب نیست که مارک های بدون مرز و بین المللی لباس امروز مدل های اصلی مدهای به روز لباس پوشیدن در پایتخت را تشکیل می دهند و رستوران های فست فود نام های فست فود های چند ملیتی را تقلید می کنند و... و البته کار به کپی های دست چندمی از شبکه های دست چندمی تلویزیون برای معرفی سبک زندگی آمریکایی در ایران می رسد.
برنامه "بفرمایید شام" مشهور ترین برنامه ای است که شبکه تلویزیونی ماهواره ای "من و تو" که از لندن به روی آنتن می رود، پخش می کند. لندن در همه سال های پس از جنگ جهانی دوم نقش ترمینال فرهنگی میان ایران و غرب را داشته است و بر خلاف ارتباط های مستقیم، آمریکایی ها با ایران که معمولا با شکست مواجه می شد ارتباطاتی که غرب از طریق لندن با ایران می گرفت به دلیل سال ها ارتباط ایران و امپراطوری انگلیس با ایران و سابقه صدها ساله ی استعماری در ایران به نتایج مثبتی می انجامد. شناخت دقیق انگلیسی ها از ایران و فرهنگ و تاریخ آنها و اینکه ایرانی ها را چه چیز به وجد می آورد، چه چیز عصبانی شان می کند و چه چیز اعتماد آنها را جلب می کند؛ باعث شد حتی در زمانی که دیگر یال کوپال امپراطوری برای انگلیس از دست رفت؛ لندن به مشاور خوبی برای آمریکایی های تازه نفس و جوان و در عین حال بی تجربه تبدیل شود؛ چه این مشاوره در زمینه عملیات های سختی مانند "پروژه آژاکس" یا همان کودتای 28 مرداد باشد و چه پروژه های نرمی مانند چتر رسانه ای بر ایران.
به هر روی برنامه بفرمایید شام کپی وطنی شده ای از برنامه های اصلی آمریکایی بود که شامل مدل زندگی در غذا خوردن، معاشرت، میهمانی دادن می شد و البته این برنامه گرفت و مخاطبش را به خوبی پیدا کرد؛ هر چند که ایرادی عمده داشت. درست است که آدم های این برنامه ایرانی بودند وبه زبان فارسی تکلم می کردند اما هنوز آن همذات پنداری را که باید در مخاطبشان ایجاد می کردند تا همراه شود تقلید کند؛نداشتند. به هر حال آنها آدم هایی اروپایی نشین بودند که در جایی غیر از ایران زندگی می کردند و همین در بسیاری از خانواده های ایرانی که هنوز برای میهمانی هایشان سفره می اندازند و دور تا دور آن بر اساس یک سنت حلقه می زنند و کوچک و بزرگ جایشان مشخص است؛ فاصله ای می سازد که به این راحتی پر شدنی نیست.
حالا اگر با این وصف آدم هایی که تو می شناسی و می دانی که در همین کشور زندگی می کنند و گاه هر روز می بینی شان، همان سبک برنامه را در مقابلت اجرا کنند قطعا ماجرا فرق خواهد کرد. هنرپیشه هایی که به همت رسانه ملی برای هر خانواده ایرانی به عنوان طبقه مرجع شناخته شده اند و یا افراد شناخته شده خط شکن های این فاصله هستند و بعد آدم هایی که در شهر تو و شاید چند خیابان بالا تر یا پایین تر از محله ات خانه دارند. حالا مشکل همذات پنداری نیز حل شده است؛ مردم به آرامی الگو برداری می کنند.
برنامه "بفرمایید شام ایرانی" و کپی های دیگر ایرانی از سبک زندگی آمریکایی می آیند و در ساختار رسانه ای و فرهنگی ایران به مدد پیش زمینه هایی که قبل تر توسط مدیران فرهنگی و رسانه ای کشور آماده شده اند جای می گیرند.ماجرا ساده است، لندنی ها هنوز فرهنگ ایرانی را به خوبی می شناسند.